زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر امام در شهر شام
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جـز تو نـبـیـند تجـلی از سویم به جـنگ آمـدهام با کـلام چـون تـیـغـم حـمـایـلـم شـده ایـن ریـسـمـانِ بـازویـم به جـز تو کس نتـوانـد مرا اسیـر کـند اگـر اسـیـر شـدم راه عـشـق میپـویـم چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت که گرد پیـری از غم نشـسـته بر رویم سیه ز بارش سنگ است هر کجا در شام هـلال عـید در آن ابـر تـیـره میجـویم توسنگ خوردی و با سنگ من زمین خوردم مگـر ز لالـه سـنگـی دمی تو را بـویم اگـر ز بـزم جـفـا تا خـرابـه میگـریـم مـسـیـر آمـدنت را به گـریه میشـویـم |